به گزارش سرویس سیاسی «گیل نویس»، ارتش آمریکا این حمله را با عنوان پاسخ به حمله شیمیایی ۲۰۱۷ خان شیخون انجام داده است که البته بر اساس اعلام روسیه و سوریه، هیچ حمله شیمیایی به منطقه خانشیخون در نزدیکی دیرالزور انجام نشده و هدف قرار گرفتن یک انبار سلاح تروریستها که حاوی سلاح شیمیایی بوده مسبب این حادثه بوده است. موشکهای مذکور از روی ۲ ناو آمریکا که در شرق دریای مدیترانه مستقرند شلیک شدهاند. ناوهای جنگی یواساس رأس و یواساس پورتر مدتی قبل در منطقه پهلو گرفته بودند. به گزارش مناب خبری، وزارت دفاع آمریکا دیروز اعلام کرد که پس از این مله برنامه دیگری برای مله های مشابه ندارد. گفته میشود که دولت آمریکا پیش از حمله نیروهای روسی را از آن آگاه کرده بود و هنگام حمله هیچ نیرو و پرسنل روسی در این پایگاه هوایی نبودند. شبکه تلویزیونی “ای.بی.سی” آمریکا اعلام کرد، اقدامات ارتش سوریه نشان میدهد که این ارتش حمله موشکی آمریکا را که بامداد جمعه آغاز شد و حدود 35 دقیقه ادامه داشت، پیشبینی کرده بود.طبق برخی اطلاعات، به فرماندهی فرودگاه شعیرات ابلاغ شده بود که این پایگاه را از جنگندههای جدید به ویژه جنگندههای سوخو تخلیه و تا حد امکان سلاحهای پیشرفته را از آنجا خارج کند. با این وجود، برخی منابع خبری به نقل از ارتش روسیه اعلام داشتهاند که چند جنگنده نیروهای هوایی ارتش سوریه در این حمله منهدم شدهاند.این حادثه خبرنگار «صبح نو» را بر آن داشت که گفتوگویی مفصل با ناصر قندیل، سیاستمدار لبنانی و نماینده سابق پارلمان این کشور انجام دهد. قندیل از جمله سیاستمداران حامی سوریه در لبنان است که علاوه بر ریاست بر خبرگزاری الشرق الجدید، افکاری چپگرایانه نیز داشته و از جمله حامیان جنبش امل و حزب الله در لبنان بوده و در دهه 90 میلادی، سردبیر روزنامه الدیار نیز بوده است. آنچه میخوانید مشروح گفتگوی خبرنگار صبح نو با این سیاستمدار سرشناس لبنانی است.
به نظر شما دلیل آمریکاییها برای حمله موشکی روز گذشته به پایگاه هوایی شعیرات سوریه چیست؟
از منظر قانون بین الملل، آنچه بامداد دیروز از سوی آمریکاییها اتفاق افتاد، نقض آشکار قوانین بین الملل است. حمله آمریکاییها را از دو جنبه سیاسی و میدانی میتوان مورد بررسی قرار داد. از جنبه سیاسی باید گفت که واشنگتن از این حمله تنها زیان خواهد دید، چرا که آمریکاییها با این حمله، امید به دستیابی به راه حل سیاسی برای برون رفت از بحران از طریق نزدیکی با سوریه را از بین بردند و این امید در زمان باراک اوباما، رییس جمهور سابق آمریکا ایجاد شده و در زمان دونالد ترامپ، رییس جمهور جدید این کشور افزایش یافته بود.
بلافاصله پس از انجام این حمله دیدیم که روسیه، توافقنامه همکاری و هماهنگی میان نیروی هوایی خود با آمریکا در سوریه را لغو کرد و این امر تحرکات نیروهای آمریکایی را در عمل با مخاطره روبرو خواهد ساخت و به نوبه خود شکست سیاسی بزرگی به شمار میرود. در جو سیاست داخلی آمریکا نیز این حمله شکست سیاسی بزرگی به شمار میرود، چرا که کنگره اعلام کرده است که رییس جمهور میبایست برای انجام این حمله موافقت کنگره را جلب میکرد و با این اقدام عملاً قانون اساسی کشور را نقض کرده است.
از منظر میدانی نیز باید گفت که حمله اخیر بسیار کوچکتر و کم اهمیتتر از حملهای است که آمریکاییها سال گذشته در دیرالزور علیه یک پایگاه نظامی ارتش سوریه انجام دادند که طی آن چند صد سرباز سوری کشته و زخمی شدند و طی آن مناطقی استراتژیک نابود شد و در پی آن تروریستهای داعش توانستند پایگاههای خود را در دیرالزور تحکیم کنند؛ اما حمله روز گذشته خسارتهایی بسیار کمتر برجای گذاشته و ارتش سوریه به راحتی توان کنترل اوضاع را دارد.
باید گفت که کاملاً روشن است آمریکاییها توان ورود به جنگ مستقیم را ندارند و آنها عملاً ضربهای زده و کنار رفتهاند؛ آنها عملاً تنها پیامی سیاسی دادهاند که مربوط به مساله سلاح شیمیایی است. در رابطه با مساله خانشیخون که مدعی هستند که از سلاح شیمیایی استفاده شده، منطق حکم میکند که یک هیات بی طرف از سوی سازمان ملل تحقیق کرده و حکم صادر کند؛ اما آمریکاییها بدون تحقیق و به شکل عجولانه حکمی را صادر کرده و به اجرا در آوردهاند.
در نهایت باید دید که آمریکاییها از این حمله چه دستاوردی را حاصل کردهاند. دو سناریو در این رابطه مطرح است؛ اول اینکه ترامپ نیازمند اینگونه جنجالآفرینیهای سیاسی و رسانهای است تا مخالفان داخلی، اروپایی و منطقهای خود را با این گونه قدرت نمایی ها ساکت کند. دوم اینکه نیروهای نظامی آمریکایی به خوبی میدانند که چه نقطهای را در سوریه هدف قرار دادهاند؛ به صراحت باید گفت که آنها نماد و سمبل قدرت ارتش سوریه را هدف نگرفتهاند. آنها به جایی حمله کردهاند که اخیراً جنگندههای اسرائیلی آن را مورد هدف قرار دادند و از نظر اهمیت در راستای مقابله با تروریستها، پایگاه شعیرات در درجه دوم پس از دیر الزور قرار دارد.
مساله مهمی که ذهن همه صاحب نظران را به خود مشغول کرده، نقش آفرینی آمریکاییها در نبردهای موصل و رقه است. حقیقت این است که آمریکا به دنبال نابودی داعش نیست، بلکه در راستای اهداف خود تروریستها را جابهجا میکند و در این راستا تمام تلاش خود را کرد تا نگذارد نیروهای حشد الشعبی مناطق مرزی عراق و سوریه را در اختیار بگیرند چرا که میخواست راه عبور داعشی ها از عراق به سوریه همچنان باز باقی بماند و زمانی که نیروهای عراقی بر تلعفر سیطره یافتند، آمریکاییها کشتاری را در موصل به راه انداختند که از پیشرویهای آنها ممانعت به عمل آورند. در رقه نیز آمریکا میخواهد داعش به سمت دیرالزوریا تدمر برود و برای این امر، اسراییلیها را مأمور ساخت تا عملیاتهایی هوایی در سوریه انجام دهند که البته با واکنش ارتش این امر ناکام ماند و این بار آمریکاییها خود دست به عملیاتهایی مستقیم زدهاند.
به نظر شما واکنش ایران و روسیه به این حمله چگونه خواهد بود و آیا در صورت رویارویی مستقیم آن گونه که بعضی میگویند ما در آستانه یک جنگ جهانی جدید قرار داریم؟
من معتقدم که روسیه و ایران شرایط بحرانی را که آمریکا با آن دست به گریبان است ندارند تا بخواهند با قدرت نمایی از این مشکلات فرار کنند چرا که آنها نیروهایی اصیل در منطقهاند و در زمینههای سیاسی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی حضوری دیرینه دارند و بنابراین با خونسردی و آرامش کامل اهداف خود را دنبال میکنند. آمریکا برای این عربده کشی و قدرت نمایی میکند چرا که میداند اسباب قدرتش در منطقه متلاشی شدهاند.
آمریکا با وجود هزینههای بسیار و آوردن صدها هزار عنصر تروریست نتوانست بر سوریه مسلط شود و اینکه میبیند موفقیت و پیروزی با ارتش سوریه و همپیمانانش بوده، طبیعی است که از این شرایط ناخرسند باشد. برعکس باید پرسید که چرا باید ایران و روسیه به این اقدام آمریکاییها پاسخ بدهند؟ آنها به همراه ارتش سوریه باید خوشحال باشند که در جنگی موفق شدهاند که آمریکاییها را ناراحت کرده و سبب این گونه دخالت آنها شده است.
مثلث ایران-سوریه و روسیه با این حمله به این یقین کامل خواهند رسید که تلاش برای ایجاد تفاهم با آمریکاییها بی فایده است و این امر از جمله دستاوردهای مهم حمله اخیر خواهد بود. اینکه به ژنو و آستانه رفته و به دنبال کسب رضایت آمریکاییها باشیم اکنون باید کنار گذاشته شود.
من واکنشهای روسیه و ایران را شنیدم و همه مسوولان ذیربط به این نتیجه رسیدهاند که زمان امید بستن به آمریکاییها سپری شده و باز نخواهد گشت و شکی وجود ندارد که اگر آمریکاییها بخواهند تحرکات نظامی اینچنینی خود را در سوریه ادامه داده و با روسها و ایرانیان به شکل مستقیم وارد جنگ شوند، بیش از همه خود آسیب خواهند دید.
یعنی میتوان مطمئن بود که آمریکا و روسیه در سوریه جنگ مستقیم نخواهند داشت؟
من فکر نمیکنم که آمریکاییها اصلاً جرأت رویارویی مستقیم داشته باشند. روسیه نیز به هیچ عنوان مقابله مستقیم را در دستور کار خود ندارد. روسها فقط در نبردهای حمایتی از ارتش سوریه در برابر تروریسم شرکت میکنند. اگر آمریکاییها بیایند و روسها را مورد هدف قرار دهند پاسخ خواهد داد، اما سؤال اینجاست که آیا آمریکاییها جرأت و جسارت چنین اقدامی را دارند؟ من اطمینان دارم که خیر و اینکه سخن از جنگ جهانی جدید به میان میآید برای ایجاد جوی رعب آور به نفع آمریکاست تا به اهدافی که برای خود ترسیم کرده دست یابد.
در خصوص گفتوگوها و تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک برای برون رفت از بحران سوریه، آیا میتوان گفت که اقدام اخیر آمریکاییها شرایط را به قبل از سال 2012 باز خواهد گرداند؟
به هیچ عنوان. به اعتقاد من در شرایط کنونی آنچه اوضاع را یکسره خواهد کرد میدان نبرد در سوریه است. گفتوگوهایی که طی سالیان و ماههای اخیر جریان داشته و دارد با گروههایی انجام شده که اصلاً در جوامع ما جایی ندارند. گروههای تروریستی که در سوریه میجنگند همگی تحت رهبری سازمان القاعده قرار دارند و اینکه نظام سوریه با آنها به پای میز مذاکره نشسته، فقط به این دلیل بوده که ابزارهای عملیاتی آمریکا در منطقهاند. منطق این گفتوگوها بر این اساس بوده که نظام سوریه میدیده است که حتی با حضور این گروههای سیاسی در قدرت و جلب رضایت آمریکا بدین شیوه، بهتر است که بحران پایان یابد و از جنگ و خونریزی جلوگیری به عمل آید.
اکنون دیگر این یقین حاصل شده که گفت وگوهایی که عملاً یک طرفش آمریکا باشد و در ظاهر گروههای تروریستی پای میز مذاکره بیایند، بی فایده بوده چرا که آمریکاییها به هیچ عرف دیپلماتیکی پایبند نیستند. اینکه آمریکا با این حملههای نظامی نشان میدهد که دنبال راه حل سیاسی نیست، پس این گونه راهها را باید پشت سر گذاشت و چون معرکههای حلب و تدمر، این میدان نبرد است که نتیجه و فرجام کار را مشخص خواهد کرد. پس از شکست تروریسم در سوریه، گروهها و اطیاف مختلفی که در کشور حضور دارند با شیوهای دموکراتیک میتوانند بر اساس حجم و جایگاه مردمی خود به حیات سیاسی در کشور ادامه دهند.
طی سالیان اخیر نقش ایران را در روند بحران سوریه چگونه ارزیابی میکنید؟
من به شخصه نقش و موضع ایران را در رابطه با حمایت از سوریه میستایم و اینکه ملت ایران در دفاع از حق ملت سوریه در تعیین آینده خود و فرزندانشان پایداری داشته و همچنین برای رهایی ملتهای منطقه از سیطره اندیشه صهیونیستی و آمریکایی تلاش میکنند، باید گفت که از جمله دلایل مهم موفقیت در برابر این بحرانهای تروریستی است.
اگر به قبلتر برگردیم پیروزی محور مقاومت در جنگ 33 روزه سال 2006 نیز چنین شرایط و حمایتی از سوی ایران را شاهد بودیم و بنابراین ما حجم ایثاری را که ملت ایران در این راه مبذول میدارند قدر مینهیم چون می دانیم که ایرانیان از امکانات و رفاه خود میزنند تا شرایط لازم برای مبارزه با صهیونیسم و تروریسم را فراهم کنند.